ما را که به جز توبه شکستن هنري نيست
با زاهد بي مايه نشستن ثمري نيست
برخيز جز اين چاره نداري که در اين حال
جز جام مي و مطرب و ساقي خبري نيست ...
ما خانه بدوشيم ، ما باده فروشيم
جز باده ننوشيم ننوشيم ننوشيم
ما حلقه به دوش حلقه به دوش حلقه به دوشيم
در کلبه ما ، سفره ارباب و فقيرانه جدا نيست
در حلقه ما ، جنگ و نزائي به سر شاه و گدا نيست
ما مطرب عشقيم ...
در کعبه ما جنگ رسيدن به خدا نيست ...
اي زاهد ديوانه ، وا کن در ميخانه
مِي زن دو سه پيمانه که ما خورده مي و رفته ز هوشيم
باده بده ، باده بده ، باده بده ، باده بنوشيم ...