• وبلاگ : قصر شيشه اي
  • يادداشت : تباهي كابوس دلتنگي..!
  • نظرات : 440 خصوصي ، 348 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سپيده 


    اي جون دلم نفس آجي ...خدا نکنه ديه اين حرفو نزنيا ...!!!!

    نفس مني تو عمر مني عشق مني تو آجي...!

    اوخي نفسم !خوب کردي آجي گذاشتيش کنار...

    مادري راستيتش به نظرم خيلي خوب نبود!!فکر ميکنم ميتونستن مساله تقدير و سرنوشت رو به شکل بهتري بيان کنن!!! يه مقدارم اوايل خيلي جزئيات هر اتافاقي رو گفته بود که ميتونست لپ مطلب رو بدون دادن شاخ وبرگاي اضافي بگه...قصد نويسنده با گفتن جزئيات هر وقايع طولاني کردن نوشتش بوده!!!ولي مرگ فاني کوچولو خيلي تاثير گزار بود !!به جرئت ميتونم بگم يک 25 آخر کتاب که خيلي کم به جزئيات پرداخته بود خوب بود!

    پاسخ

    الهيي قربوونت برمم من خوودم تموم قد تنهاييي عشق من آجي جوونمم...قلب منييييييييي تووو زندگيييييي منييييييي تووو همه وجود منيييييييي توو نفسترينممم...اييي جانممم پس اينطور نفسمم...آره منم تا جايي که خوندم به نظرم خعلي به جزئيات زوم کرده بود بعضي وختاا حوصله آدم سر ميرف..مادري نويسندش خعلي معروفه ها..به تازگي همين چند وخت پيش فوت کرده..اين کتابش نميدونم واسه چه ساليه..راستشو بخواي آجي من فکگ ميکردم اين کتاب واسه قبل انقلابه چون توش کلن حجاب و اين چيزا نبود حالا شايد تو رمان اينجوري بود...پس آخرش خعلي خوب نيش