ايي پريسا جوني من دارم ميرم که!!!هق هق!!
سلام خانوم گل
رفقاي جان من ديه با اجازتون برم شوم..بفرمايين؟؟
فداتون شم..فعلن يا علي
اي جونم چشم نفس من به روي چشم...خخخ
خواهري جون خودم....به مائده بگو به ماچ آبدار از طرف من ازت بگيره آجي
اوره مادري زماني که داستان توش ميگذره مال اون زماناس ...!!!اما نميدونم نويسنده کي اينو نوشته...خخخ
زندگي من ...نبض تپنده من....!
مادري من نويسندشو اسمشو نشنيده بودم تا حالا...خخخخخخخخخ
فاطيم لوس نشو ديه...خخخخخ
خرس گنده خجالتم نميکشه...خخخخخخ
عزيز دل فاطي بانو....!
اي جون دلم نفس آجي ...خدا نکنه ديه اين حرفو نزنيا ...!!!!
نفس مني تو عمر مني عشق مني تو آجي...!
اوخي نفسم !خوب کردي آجي گذاشتيش کنار...
مادري راستيتش به نظرم خيلي خوب نبود!!فکر ميکنم ميتونستن مساله تقدير و سرنوشت رو به شکل بهتري بيان کنن!!! يه مقدارم اوايل خيلي جزئيات هر اتافاقي رو گفته بود که ميتونست لپ مطلب رو بدون دادن شاخ وبرگاي اضافي بگه...قصد نويسنده با گفتن جزئيات هر وقايع طولاني کردن نوشتش بوده!!!ولي مرگ فاني کوچولو خيلي تاثير گزار بود !!به جرئت ميتونم بگم يک 25 آخر کتاب که خيلي کم به جزئيات پرداخته بود خوب بود!
اللهي سپي به فدات...!!
ميخوام سفت بچلونمتا آجي....!
اوخييي خواب آور ديه فدات شم اوره؟؟خخخ
ها نفسم من ديروز نخوندم...!!ولي امروز خوندم تمومش کردم نفسم!!....من فکر کردم توهم امروز ميخوني وتمومش ميکني!!
اوخيي عزيز دلم .....بيا بخل خودم مادري!
عزيزم ايشالله قرصاتو بخوري خوب خوب ميشي نفس دلم
راسي نفسم رمانو چيکار کردي؟؟خخخ