کاشکي گاهي وقتاخدا از پشت اون ابر ها ميومد بيرون و گوشم رو محکم مي گرفت
و داد مي زد کهآهـــــــــــــــــاي !!! بگير بشين سر جات...اينقده غر نزن….همينه که هست !بعد يک چشمک مي زدو آروم توي گوشم مي گفت:همه چي درست ميشه….
پيـــش هيـــچ آدمـــــــي بــه خطايــــَت اعـــــترافـــ نکــــن ...آدم هـــــا جـــنبه نـــدارنـد ......ژســــــتِ خـــــدايـــــــــي بـــــرايـــَت ميــــگيـــرنـد.....
بچه که بوديم مي دانستيم هر وقت گم شديم بايد سر جايمان بمانيم تا پيدايمان کنند!مدت هاست ايستاده ام...کسي مرا پيدا نمي کند...
دور تر از احساسم ايستاده اي!از اين فاصلهتو ،حتي صدايم را نمي شنويچه برسد به دلتنگي!
دوســـــــــــــــت دارم عزيزمممممممممم
خدايا تمام خنده هاي تلخ امروزم را ميدهم يکي از ان گريه هاي شيرين کودکيم را پس بده...
يعنـــے ميشود روزي برسد که بيايــے ...مرا در آغوش بگيري ...بخواهم گله کنم ...بگويے هيس ...همه کابوس ها تمام شد ...
ايـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را
به رُخـم مـے کـشـنـد
چـه مـے دانـنـد . ....فـرهـادتـــ شـده اَم ، بـا تـمـام زنـانـگـے اَم
و چـه شـب هـا کـه
خـواب ِ شـيـريـنـَت را نـمـے بـيـنـَم . . .
بيـــا براي يکــبار هــم که شـــده...
دست به خلاف بزنيـم...!
من اندوه تـــو را مـــي دزدم...!
تو تنهـايـي مـرا...!!