سلام به همه دوستای گل همیشگیم
بلاخره بعد از یه ماه طلسمو شکوندم و آپ کردم...بی نهایت دلم واستون تنگ شده بود...خیلی خیلی
خوشحالم که دوباره اومدم پیشتون...هم میخوام از همه دوستای گلم تشکر کنم به خاطر لطفی که به
من دارن و کامنتای پرمهر و محبتشون که برام دنیا دنیا ارزشمنده...هم عذرخواهی کنم از اینکه
نتونستم جواب کامنتاشونو بدم و به وبای قشنگشون برم...واقعا خیلی شرمندتونم...امیدوارم به
بزرگی خودتون منو ببخشید...چون امسال کنکور دارم حجم درسام خیلی زیاده و خیلی کم
میتونم بیام نت... بهترین و قشنگترین آرزوها رو میکنم برای شما که بهترین و قشنگترینین...
قبله آسمانی من...
من از قطره بارانم و از ترنم نقره ای مهتاب...!من از تابش آفتاب تا رویش مهتاب،تو را جستجو
کردم در کوچه باغ های سرسبز احساسم...
و ناز نگاهت را بر گلبرگی از نیلوفرهای آبی که بر برکه نیلی رنگ احساس شناور شده بود
یافتم و مروارید نقره ای نگاهم را در صدف روشن چشمانت قرار دادم...
تا معبد آسمانی چشمانت قبله گاه هر شب و هر روز قلب بیقرارم شود...!
و تو با من آمدی تا بی کران رویاها...!
در قصر صورتی آرزوهایم قدم گذاشتی و من خرمنی از نیلوفرهای آبی و یاس های سفیدرنگ
را فرش نگاه حریری ات کردم...!
نگاه مهتابی ات را از تلالو طلایی رنگ خورشید که از لابه لای دیوار ترک خورده احساسم
به اتاق تاریک تنهایی هایم می تابید یافتم و ناز نگاهت را به دست نسیم دلنواز صبحگاهی
سپردم تا بر پهنه گیتی بیفشاند و عطرآگین کند زمین را از شمیم دل انگیز وجودت تا یاسها
بفهمند هیچ گلی خوشبوتر از عطر نگاهت نیست...!
قلب عاشقم را در سبدی از گل های شقایق با نخ نقره ای نگاهت آذین بستم و سپردم به دریای
نیلی احساس تا با وزش نسیم نگاه تو، برچشمه زلال عشق بی کرانت جاری شود...
به امید آنکه روزی شبنمی از نگاهم،روی معبد آسمانی چشمانت بنشیند و ترنمی از باران عشقم
بر گلبرگ ارغوانی احساست ببارد...!