سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قصر شیشه ای
تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

ولادت باسعادت بانوی دوعالم فاطمه زهرا (س) و روز مادر به
مسلمانان و مادرهای بی نظیر ایرانی تبریک عرض میکنم

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 

مادرم، تو بزرگ ترین موهبت زندگی ام هستی...


اولین باری که مرا در آغوش گرفتی و صدایت را شنیدم،به یاد نمی آورم اما ازهمان
لحظه احساس کردم که در درون امن ترین و دوست داشتنی ترین آغوش دنیا پناه
گرفته ام...

 

تو ترجیح دادی که زندگی پرمشغله ات را متحول کنی تا زندگی من آغاز شود...
تو پناهگاه من در دل باران هستی....
تو تکیه گاه من هستی...

 

وقتی می ترسیدم، دستم را می گرفتی و برای اولین بار که قلبم شکست، تو التیام بخش
آن بودی...
تو زخم های مرا مرهم گذاشتی، اشکهایم را پاک کردی و مرا از ناآرامی ها حفظ کردی...

تو بی هیچ قید و شرطی ، بی توجه به آنچه می کردم،مرا دوست داشتی...
وقتی که می گریستم مرا در آغوش پرمهرت می گرفتی و بر گونه های کوچکم بوسه
می زدی...

 

هر شب بیدار می ماندی و همچون فرشته نغمه های عشق و مهربانی را در گوشم
زمزمه می کردی تا من خواب شیرینی و راحتی داشته باشم...

 

وقتی که بیمار می شدم تو بودی که آرام و قرار نداشتی و نگاه گرم و مادرانه ات را
از من دریغ نمی کردی...
وقتی که در سختی ها و ناآرامی ها قرار میگرفتم تو بودی که با محبت و دعای خیرت
راهم را هموار می ساختی...

وقتی بچه بودم فکر می کردم فرشته ها فقط در آسمان هستند اما نمی دانستم تو تنها
فرشته ای هستی که بر روی زمین اقامت داری...

 

فرشته زمینی من!عشق تو مثل هیچ عشق دیگری نیست...
هر روز خدا را بابت اینکه موهبت الهی را نصیبم کرد و تو را به عنوان مادرم برگزید
شکر می کنم...

 

روز مادر مبارک باد

 

                                    تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید محبت مادرتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 

در یک روز آرام ،روشن،شیرین و آفتابی فرشته ای دزدکی از بهشت بیرون رفت
وپایین آمد تا به این دنیا رسید.
او سرتاسر مزارع و جنگلها را وشهرها را در نوردید.درست وقتی که خورشید
غروب کرد،بالهایش را گشود و گفت:«حالا دیدار من به پایان رسیده است و باید
به جهان نور باز گردم.ولی پیش از عزیمت باید یادگارهایی از این دیدار با خود
بردارم.»
او به باغ گل زیبایی نگاه کرد و گفت:«این گلها چقدر خوشرنگ و بو هستند.»
و نادرترین گلهای سرخ را چید و دسته گلی درست کرد و گفت:«من چیزی
زیباتر و خوشبوتر از اینها ندیدم،اینها را با خود می برم.»
ولی به کمی آن سوتر نگریست و کودکی دید با چشمان درخشان و گونه هایی
همچون گل که به صورت مادرش می خندید.
او گفت:«اوه،لبخند این کودک زیباتر از این دسته گل است.من آن را هم با خود
می برم.»
سپس به آن سوی گهواره نگاه کرد و دید محبت مادر همچون امواج رود به سوی
گهواره و کودک جاری است.او گفت:«اوه،محبت این مادر زیباترین چیزی است
که در روی زمین دیده ام آن را هم با خود می برم.»
سپس با آن سه گنجینه بال و پرکشان به سوی دروازه های مرواریدنشان رفت.
در بیرون در با خود گفت:«پیش از وارد شدن به یادگاری هایم نگاهی می کنم.»
و به گلها نگریست،دید پژمرده شده اند.
به لبخند کودک نگاه کرد،دید ناپدید شده است.
به محبت مادر چشم دوخت،دید با تمام زیبایی بکرش بر جا مانده است.
او گلهای پژمرده را دور انداخت و نیز لبخند ناپدید شده را...
سپس از درون دروازه گذشت و همه بهشتیان را نزد خود فرا خواند و گفت:
«این تنها چیزی است که در روی زمین پیدا کرده ام که تمام زیبایی خودش را
تا مقصد بهشت حفظ کرده است.
این محبت مادر است.»



برچسب‌ها: روز مادر
[ شنبه 89/3/15 ] [ 2:30 صبح ]
........

.: Weblog Theme By YourtheM :.

درباره وبلاگ

فرقی نمیکند که شعرهایم را روی کاغذ بنویسم یا روی ماسه های دریا..! یا حتی رو شیشه بخار گرفته پنجره..! این شکوه حضور توست که به نوشته هایم اعتبار می بخشد...
لینک دوستان
امکانات وب